سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رخلاف این پندار دیکته شده به عرصه سینمایی ما که سینمای ایدئولوژیک ورشکسته و ناموفق است، پیروزترین آثار چه در جذب مخاطب و چه جریان سازی و چه تأثیرگذاری فرهنگی، آثاری هستند که به نوعی از ایدئولوژی و اندیشه بومی بهره مند هستند.

حلقه مفقوده اندیشه ایرانی در سینمای ایران

 اندیشه ایرانی» یکی از خلأهای موجود در سینمای ایران است. با مقایسه تولیدات سینمای آمریکا (هالیوود) با محصولات سینمای کشورمان یکی از نتایج آشکاری که به دست می آید، تفاوت جایگاه اندیشه و ایدئولوژی در دو سو است. درحالی که سینمای آن سو، ارتباط نزدیکی با فرهنگ و تفکر و ایدئولوژی آمریکایی و سرمایه داری دارد، سینمای کشورهای حاشیه ای و پیرامونی از این لحاظ وضعیت معیوبی دارند. با اینکه ایران از یک منبع ذخیره اندیشه ناب و تمدن ساز برخوردار است و همین منبع هم در گذشته اوج تمدن ایرانی را در قرون چهار تا هشت هجری و هم امروز که جایگاه نخست سرعت پیشرفت علمی در کتاب رکوردها به نام کشورمان ثبت شده است پدید آورد و اسباب اقتدار و حیات برتر ایرانیان بوده است. با این حال با بررسی تولیدات سینمای ایران در سال ها و دوره های مختلف در می یابیم که هنر هفتم ما کمترین بهره را از این منبع عظیم برده است. البته موانع و عوامل مختلفی منتج به چنین کمبودی شده اند. غرب زده بودن آموزش هنر، غلبه انگاره های سطحی شبه روشنفکری که معتقد است سینما نباید ایدئولوژیک باشد (مگر فیلم غیر ایدئولوژیک هم داریم؟)، دوری سینماگران ایرانی از منابع غنی فرهنگی و عقیدتی بومی و همچنین ضعف در بازنمایی اندیشه ایرانی- که برآمده از دین اسلام و مذهب تشیع است- در آثار، برخی از این عوامل و موانع است.

برخلاف این پندار دیکته شده به عرصه سینمایی ما که سینمای ایدئولوژیک ورشکسته و ناموفق است، پیروزترین آثار چه در جذب مخاطب و چه جریان سازی و چه تأثیرگذاری فرهنگی، آثاری هستند که به نوعی از ایدئولوژی و اندیشه بومی بهره مند هستند. برخلاف سایر فیلم های ایرانی که با تقلید از روی آثار خارجی ساخته شده اند، فیلم «آژانس شیشه ای» به دلیل ملی بودن، جایگاه برجسته ای را در تاریخ هنر هفتم این دیار به خودش اختصاص داده است. همچنین در لیست پرفروش ترین فیلم های ایرانی نیز به آثاری برمی خوریم که ملهم از ایدئولوژی بومی ما هستند. سه گانه «اخراجی ها»، «ملک سلیمان»، «قلاده های طلا» نمونه های بارزی از این رویکرد هستند.
حتما می توان اسامی ده ها فیلم را هم آورد که به رغم ملی بودن و وابستگی به اندیشه ای تابناک اما شکست خوردند. این هم یک مسئله خیلی مهم است که باید به طور مفصل به آن پرداخت. دلائل گوناگونی چون سفارش داده شدن اثر به فرد بی اعتقاد به موضوع، ضعف ساختاری و دراماتیک و... باعث شده که خیلی از این نوع فیلم ها نتوانند به ثمر برسند. اتفاقا این هم به ضعف تعامل سینما با فرهنگ و ایدئولوژی ما برمی گردد که هنوز هم نتوانسته ایم به بازتولید قالب سینمایی و درام در خدمت اهداف و نیازهای ملی دست یابیم.
اهمیت این موضوع آنجاست که راه اعتلا و موفقیت بیش از پیش سینمای مان نیز از همین مسیر، میسر است. چون هر جا توانسته ایم به فرم ملی دست یابیم و اندیشه ایرانی (اسلامی- شیعی) را در قالبی درست درهم آمیزیم، نتیجه اش یک فیلم ماندگار بوده است. همه فیلم های به یادماندنی و بزرگ تاریخ سینمای ایران دارای هویت و شخصیتی برآمده از ایدئولوژی ایرانی هستند. همچنان که درخشش سایر هنرهای ایرانی (شعر و معماری و موسیقی) به خاطر این است که فرم و ساختار آن ها از متن و بطن فرهنگ و اندیشه اسلامی شکل گرفت. سینمای ما نیز تنها زمانی خواهد توانست به جایگاه شاخص و هویتمند خود درداخل و خارج برسد که بازتابنده آرمان ها و تمنیات و جهان بینی ایرانی شود.
هم اکنون دو فیلم بر پرده سینماهای کشورمان هستند که به رغم رویکردی روشن و پررنگ به اندیشه و ایدئولوژی خاصی، آثار موفقی از آب در نیامده اند. «نارنجی پوش» و «سیب وسلما» فیلم هایی هستند که با اهداف اجتماعی و فرهنگی مشخصی تولید شده اند.«نارنجی پوش» به کارگردانی داریوش مهرجویی یک فیلم سفارشی از سوی شهرداری تهران و درراستای نظافت شهری و به طور کلی حفظ محیط زیست است. در این فیلم برخلاف سایر نظایر سینمای به اصطلاح جشنواره ای و شبه روشنفکرانه، تمایل چندانی به سیاه نمایی و ستایش مهاجرت و خانواده ستیزی و هدف قراردادن جشنواره های دولت های غربی و مواردی از این دست جریان ندارد. برعکس، «نارنجی پوش» تا حدی خوی ملی گرایانه ای دارد و حتی از این لحاظ که تا اندازه ای وطن دوستی و تخطئه غرب پرستی را دستمایه قرارداده، در محافل و گفتارهای سینمایی به عنوان یک جوابیه به فیلم «جدایی نادراز سیمین» معرفی می شود. این هم که در فیلم بر اصل نظافت و پاکیزگی و دغدغه حفظ محیط زیست تأکید می شود، یک نگاه مثبت و متعالی است. اما دور بودن یا به بیان بهتر، محروم ماندن فیلم از فرهنگ و اندیشه بومی باعث شده که همه این موضوع های خوب در فیلم خنثی شوند. عجیب این است؛ در شرایطی که ما بهترین الگوی زیستی و برترین نرم افزار برای رسیدن به زندگی مطلوب و پاکیزگی و آرامش را دراختیار داریم، داریوش مهرجویی برای خلق «نارنجی پوش» و ترغیب جامعه به نظافت، یک ایدئولوژی بیگانه را برگزیده است. منظور مکتبی است به نام «فنگ شویی» که در موطن خود یعنی کشور چین هم به عنوان یک خرافه و فکر واپسگرا شناخته می شود. حتی فیلم برخلاف ادعایش در برخی صحنه ها مردم عادی و فرهنگ ارزشمند کشورمان را هدف توهین قرارمی دهد. در همان صحنه ای که حامد آبان همچون جنون زدگان به یک سفره و خانواده ای که گرد آن غذا می خورند حمله می کند! سبک زندگی و روابط و خلق و خویی هم که در فیلم تبلیغ می شود، همه غرب زده و بی ربط با زندگی ایرانی هستند.
فیلم «سیب و سلما» برخلاف «نارنجی پوش» از نرم افزار ایرانی تام و تمامی برخوردار است. این فیلم به یکی از محورهای اصلی و اصیل اخلاق اسلامی یعنی رعایت حق الناس و کسب مال حلال پرداخته است. یکی از شاخص های کارگردانی حبیب الله بهمنی در فیلم «سیب و سلما» که به آن تشخص و احترام ویژه ای بخشیده است، پرهیز از تقلید و مرعوب شدن در مقابل سینمای غرب است. مشکلی که در پهنه هنر هفتم ما یک دست انداز بزرگ است و جلوی خلاقیت هنرمندان را گرفته و می گیرد، تحت تاثیر فیلم های خارجی قرارگرفتن است که این فیلم به دلیل حفظ هویت اسلامی و ایرانی از این خطر در امان مانده است.«سیب و سلما» یک فیلم کاملا ایرانی است؛ ایده شکل گیری آن از قصه ها و افسانه های همین سرزمین نشأت گرفته است، فیلمنامه اش، شخصیت پردازی و داستان بومی است و ساختار - دکوپاژ و میزانسن و قاب بندی ها و ترکیب موسیقی و نور و ریتم- همه بازتاب دهنده ایران و ایرانی هستند.
به همین دلیل هم فیلم توانسته درآن سوی مرزها نیز موفق باشد. «سیب و سلما» سال گذشته از سوی حوزه هنری در بازار جشنواره فیلم کن فرانسه حاضر شد و مورد استقبال حاضران دراین بازار قرار گرفت. یکی از تماشاگران فیلم که از استادان دانشگاه فرانسه و یک خانم ایرانی الاصل بود، ضمن تشکر از بهمنی برای کارگردانی و انتخاب موضوع، عنوان کرده بود:«ذهن و روحیات ما ایرانیان مقیم خارج، بسیار نیازمند چنین موضوعاتی است. طرح چنین مسائلی می تواند گاهی به یادمان بیاورد که بیشتر از آن که نگاه مان به انسان ها باشد، به خدا تکیه کنیم.»علاوه بر این «سیب و سلما» حضور موفقی هم در جشنواره منبر طلایی روسیه داشت. این فیلم هفدهم شهریور ماه سال گذشته درآن جشنواره به نمایش در آمد و با استقبال تماشاچیان، خبرنگاران و منتقدان روبه رو شد. پس از نمایش این فیلم کنفرانس مطبوعاتی آن با حضور کارگردان و جمع کثیری از خبرنگاران برگزار شده و سؤالات مطرح شده حکایت از مورد استقبال واقع شدن «سیب و سلما» داشته است. یک زن مسلمان تاتارستانی در همین جلسه پرسش و پاسخ، به بهمنی گفته بود که در تمام طول فیلم گریه می کرده، چون تاکنون فیلمی چنین تاثیرگذار با مضامین قرآنی ندیده است.
با این حال، هفتمین فیلم سینمایی حبیب الله بهمنی در حالی تجربه جدیدی در نمایش مفاهیم و ارزش های دینی- به طور خاص اسلامی- در سینمای ایران محسوب می شود که سخت افزار لازم را برای بازنمایی این نرم افزار بزرگ و ظریف فراهم نیاورده است. یعنی بسیاری از مفاهیم مضامین فیلم از تبدیل شدن به درام بازمانده اند. مشکل این فیلم هم مانند اغلب فیلم های معناگرا در این است که فرم روایی متناسب با مضمون را خلق نکرده است. در واقع، موضوع فیلم در حد بیان یک قصه و تصاویری مربوط به آن باقی مانده است. البته هم این قصه و هم تصویرسازی صورت گرفته در فیلم زیبا و مجذوب کننده هستند. اما درام فیلم شکل نگرفته است. این خلاء موجب گسست میان دنیای فیلم با مخاطب می شود. به همین دلیل هم نام آن در میان کم مخاطب ترین فیلم های سال های اخیر سینمای کشورمان ثبت شده است.
برای بهبود روز افزون وضعیت سینمای ایران چاره ای نیست جز یافتن حلقه مفقوده اتصال میان فرهنگ و ایدئولوژی ایرانی با هنر- صنعت سینما. در کوتاه مدت با تدابیری چون شکل گرفتن اتاق های فکر مانند آنچه تحت عنوان «تینک تانک» در هالیوود عمل می کند، می تواند موثر باشد. اما برای درازمدت راه دیگری جز تحول در فرایند آموزش سینما و ورود هنرمندان جدید به این عرصه نیست. آنچه در دانشکده ها و دانشگاه های هنری تحت عنوان سینما تدریس می شود پاسخگوی نیازهای جامعه ما نیست. از درون بیشتر این کلاس ها و جزوه ها نمی توان به فرم ملی دست یافت. شاید یک راهکار این باشد که آموزش سینما را به محافلی ببریم که با اندیشه ایرانی قرین تر و قریب تر ند. مثل حوزه های علمیه، پایگاه های بسیج و...
این یادداشت در روزنامه کیهان منتشر شده است. نوشته : آرش فهیم

برچسب‌ها: سینمای ایران

نوشته شده در  شنبه 91/3/13ساعت  2:51 صبح  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سواد رسانه ای درحوزه:تحلیل و برررسی شبکه های اجتماعی و موبایل
معرفی تفصیلی کتاب «اسطوره های صهیونیستی در سینما»
نقد وبررسی چند فیلم ایرانی جدید توسط سعید مستغاثی
نقد وبررسی ابعادشخصیت مرد درسینمای ایران/بررسی\تسویه حساب\
نقد و بررسی انیمیشن ظهور نگهبانان/ rise of guardian
مروری بر فیلم های بازگوکننده جنایات صهیونیسم غاصب درفلسطین اشغال
حقیقتاچرارسانه های آمریکایی نسبت به ایران،اینقدر کینه جو هستند؟!
هالیوودوبازنمایی محرف تاریخ واندیشمندان ایرانی-نقدفیلم پزشک
بررسی سینمای اسراییل[غاصب]:شرق،غرب وسیاست بازنمایی
آشنایی با الکس جونز اندیشمند و منتقد ومستندساز آمریکایی...
[عناوین آرشیوشده]